کد مطلب:154075 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:127

سخنرانی امام زین العابدین
حضرت علی بن الحسین علیهماالسلام كه بر شتری لاغر و بد راه سوار و دستهایش به گردن بسته بود، اشاره به سكوت كرد، و چون ساكت شدند بر خدا حمد و ثنا و بر پیامبر درود فرستاد و آنگاه فرمود:

ایها الناس من عرفنی فقد عرفنی و من لم یعرفنی فانا علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب انا بن من انتهكت حرمته و سلب نعمته و انتهب ماله و سبی عیاله، انا بن المذبوح بشط الفرات من غیر ذحل و لا تراث، انا بن من قتل صبرا و كفی بذلك فخرا.

«مردم! هر كه مرا می شناسد كه می شناسد و هر كه نمی شناسد من علی فرزند حسین بن


علی بن ابی طالبم من فرزند كسی هستم كه به او بی حرمتی كردند و لباسش را از برش ربودند و اموالش را به غارت بردند و عیالش را اسیر نمودند، منم فرزند آن كه در كنار فرات با لب تشنه سر از بدنش بریدند بدون آن كه كسی را كشته باشد یا فسادی كرده باشد، من فرزند آنم كه او را با شكنجه كشتند و برای افتخار ما همین كافی است».

ایها الناس ناشدتكم الله هم تعلمون انكم كتبتم الی ابی و خدعتموه و أعطیتموه من انفسكم العهود و المیثاق و البیعة و قاتلتموه، فتبا لكم لما قدمتم لأنفسكم و سوأة لرأیكم بایة عین تنظرون الی رسول الله اذ یقول لكم: قتلتم عترتی و انتهكتم حرمتی فلستم من امتی فار تفعت الاصوات بالبكاء و قالوا: هلكتم و ما تعلمون.

«مردم! شما را به خدا قسم آیا می دانید به پدرم نامه نوشتید و با او خدعه كردید و عهد و میثاق بستید كه یاریش كنید اما او را كشتید؟! چه زیان كردید با آنچه كه انجام دادید، زشت باد عقیده شما، با چه چشمی به رسول خدا می نگرید هنگامی كه به شما بگوید: خاندان مرا كشتید و احترام مرا بردید پس شما از امت من نیستید صدای گریه مردم بلند شد و به هم می گفتند: هلاك شدید و نفهمیدید».

سپس فرمود: خدا بیامرزد كسی را كه نصیحت مرا بپذیرد و سفارش مرا درباره خدا و رسول و اهل بیتش به كار بندد كه ما همان راهی می رویم كه رسول خدا (ص) رفته است.

مردم یك پارچه گفتند: پسر پیغمبر ما همه گوش به فرمان توئیم و آماده اطاعت دستوریم كاملا از شما حمایت می كنیم از شما روگردان نیستیم، اوامر خود را صادر فرما كه ما در جنگیم با كسی كه با شما در جنگ است و صلحیم با كسی كه تسلیم شما است.

امام فرمود: هیهات هیهات ای مردم فریبكار و مكار كه مكر و فریب در جان شما جای گرفته و با گوشت و پوست شما آمیخته است، می خواهید با من نیز همان كنید كه با پدرم كردید؟ نه به خدا كه هنوز جراحتها بهبود نیافته، دیروز پدرم كشته شد، هنوز عزای جدم و پدرم و برادرانم فراموش نشده و هنوز داغ پدرم گلویم را می فشارد [1] .



[1] مقتل مقرم ص 393 - نفس المهموم ص 395 - حياة الامام الحسين 341:3.